فیلیپ زیمباردو (Philip Zimbardo) و خانم لینه هندرسون (Lynne Henderson) تقریباً سه دهه گذشته را به بررسی مفهوم خجالت و کمرویی و ریشه های آن پرداختهاند.
حاصل کار آنها در قالب چند کتاب و مقاله منتشر شده و از منابع معتبر در زمینه کاهش و رفع خجالت و کمرویی محسوب میشود.
شاید برای شما جالب باشد که این دو نفر – که از معتبرترین نامهای جهان در زمینهی خجالت محسوب میشوند – هر دو بر یک نکته تأکید دارند:
“خجالتی بودن را نباید به عنوان یک ویژگی شخصیتی تغییر ناپذیر در نظر بگیریم. افراد خجالتی می توانند این صفت را کاملا مدیرت کرده و تعدیل نمایند.”
خجالت یک احساس چند ریشهای است
مهمترین نکتهای که میتواند به ما کمک کند تا حس خجالت و کمرویی را درک کرده و مدیریت کنیم این است که این احساس، یک ریشه ندارد و همهی کسانی که خجالتی و کم رو هستند، به یک شکل و یک علت خجالتی نیستند.
البته این علتها روی یکدیگر تأثیر میگذارند؛ اما وقتی به تنوع آنها توجه کنیم میتوانیم بفهمیم که در هر مقطع زمانی، فشار کدامیک از آنها را بیشتر تحمل میکنیم و بر همین اساس، روشهای مناسب و مطلوب را انتخاب کنیم.
بر اساس مطالعات زیمباردو و هندرسون ریشههای خجالت را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
1.پیش بینی های منفی قبل از حضور در جمع
2.ارزیابی های منفی در حضور جمع
3.مرور و سرزنش و رنجش پس از ترک جمع
پیشبینیهای منفی قبل از حضور در جمع
فرض کنید قرار است امشب به مهمانی بروید.
از حالا با خود فکر میکنید که ممکن است لباستان به خوبی دیگران نباشد. یا فکر کنید که نسبت به سایر مهمانان پایینتر و ضعیفتر هستید (از نظر مالی، یا موفقیت شغلی، یا زیبایی، یا دانش یا هر چیز دیگری که برای خودتان مهم است).
یا اینکه فکر میکنید که شاید بحثهایی در آنجا مطرح شود که نتوانید به اندازهی بقیه و مانند بقیه در آن مشارکت کنید.
این نوع نگرانیها و فکرها قبل از ورود به جمع در گروه پیشبینی منفی (Negative Predictions) قرار میگیرند. گاهی هم به آنها Social Fear یا ترس اجتماعی میگویند.
اگر قبل از یک مهمانی، ذهنتان چند برابر زمان اصل مهمانی درگیر این نوع بحثهاست، میتوان گفت که المانِ پیشبینیهای منفی در خجالتی و کمرویی بودن شما پررنگ و موثر است.
نظارت بیش از حد بر خود هنگام حضور در جمع
یکی دیگر از ریشههای خجالتی بودن، نظارت بیش از حد بر خود است.
توجه داشته باشید که در اینجا مراقبت از خود، دو وجه متفاوت دارد:
- تحلیلهایی که خودم از رفتار و برخورد و گفتار خودم دارم.
- برآوردی که از قضاوت دیگران درباره رفتارها و برخوردها و گفتههای خود دارم.
زیمباردو رفتار اول را مراقبت شخصی و رفتار دوم را مراقبت بیرونی مینامد.
هنگامی که در درون خود به قضاوت در مورد خودتان میپردازید، احتمال دارد چنین سوالهایی را مطرح کنید:
- الان چه حسی دارم؟ چرا این حس را دارم؟
- باید مراقب رفتارم باشم. الان چه کار کنم؟
- آیا درست است که الان میوه بردارم و بخورم؟
- برخوردم با سایر مهمانها باید چگونه باشد؟
- چرا من اینقدر ساده هستم؟
- چرا نمیتوانم مثل بقیه تعامل اجتماعی خوبی داشته باشم؟
- چرا حالم در این جمع خوب نیست؟
اما اگر گرفتار مراقبت بیرونی باشید، احتمالاً سوالهایی شبیه این را از خود میپرسید:
- الان آن آقایی که آن گوشه نشسته در مورد من چه فکر میکند؟
- آیا اگر زودتر از بقیه مهمانی را ترک کنم، این کار را بیاحترامی تفسیر میکنند؟
- الان که هدیههای تولد را باز میکنند، اگر هدیهی من از بقیه کوچکتر باشد دربارهام چه فکر میکنند؟
- چکار کنم که تصویر خوبی از من در ذهن افرادی که اینجا هستند باقی بماند؟
- الان چگونه به نظر میرسم؟ لباسم درست است؟
- چکار کنم که بفهمند من هم اهل دانش و سواد هستم؟
- چگونه به شکلی وارد بحث شوم که بفهمند من هم در محیط کارم موفق هستم؟
همانطور که میبینید در دستهی اول، ما خود دربارهی خودمان قضاوت میکنیم و در دستهی دوم به این مسئله فکر میکنیم که دیگران درباره ما چه قضاوتی خواهند کرد.
زیمباردو و هندرسون تاکید میکنند که اگر چه هر دو حالت، در نهایت شکلی از خجالتی بودن محسوب میشوند، اما دستهی اول ممکن است در نگاه دیگران خجالتی به نظر نرسند. فقط خودشان میدانند که هنگام حضور در جمع چه دردسرها و فشاری را تحمل میکنند.
اما دستهی دوم ممکن است به خاطر این دغدغهها، اضطراب و فشار شدیدی تحمل کنند و حتی رفتارهای نامناسبی نشان دهند و عملاً وضعیت نامطلوبی را ایجاد کنند.
فشارها و افکار بعد از ترک جمع (مرور خاطرات)
ویژگی دیگری که در افراد خجالتی وجود دارد، مرور مجدد حضور در جمع پس از ترک جمع است.
اینکه با خود فکر میکنند چه گفتند و چه شنیدند و دیگران چه گفتند و چه برخوردی با آنها شد.
معمولاً حسهای رنجش، سرزنش و خشم از جمله احساساتی هستند که در این مرور خاطرات تجربه میشوند.
اینکه کدام حسها را تجربه کنید بستگی به این دارد که در حضور جمع چه اتفاقاتی افتاده باشد:
- رنجش از اینکه دوستتان در مهمانی، پیش شما ننشست.
- خشم از اینکه چرا لیوان چای را جوری جلوی شما گرفتند که وقتی آمدید آن را بردارید ریخت.
- سرزنش خودتان که چرا با وجودی که میدانستید حضور در این جمع برایتان خوب یا جذاب نیست، به آنجا رفتید.
- خشم از کسی که شما را به آن جمع دعوت کرده است.
- رنجش از آن کسی که به شما گفت ساعتت را چند خریدهای.
- خشم از همکارتان که در جلسه گفت: شما هیچوقت خودکار با خودتان نمیآورید.
احتمالاً به سادگی میتوانید حدس بزنید که اگر چه هر یک از سه مولفهی فوق میتوانند ضعیف یا قوی باشند، اما به هر حال از یکدیگر مستقل نیستند و بر روی هم تأثیر میگذارند.
مثلاً اگر شما چند مرتبه رنجش و سرزنش بعد از یک مهمانی یا جلسه را تجربه کرده باشید، طبیعی است که این بار ترس قبل از حضور در جمع را نیز خواهید داشت. چون حس میکنید که همان تبعات و احساسات منفی دوباره در انتظار شماست.
برگرفته از motamem.org