تعریف های مختلفی از کمال طلبی ارائه شدهاند که بین آنها اختلافهایی هم وجود دارد. قبل از بحث دقیقتر دربارهی کمال گرایی و ویژگی های افراد کمال طلب اجازه بدهید چند مورد از این تعریفها را با هم مرور کنیم (از تعداد زیاد تعریفها و جملهبندی آنها نترسید. فقط یک بار مرورشان، میتواند کافی باشد):
تعریف کمال گرایی در دیکشنری آکسفورد
کمال طلبی یعنی اینکه فرد، استانداردی را که حتی یک پله پایینتر از کامل و ایدهآل است، نمیپذیرد.
تعریف کمال طلبی توسط هالندر (+)
کمال طلبی یعنی اینکه از خودمان و دیگران انتظار داشته باشیم کیفیت عملکردشان، فراتر از چیزی باشد که واقعاً به اقتضای شرایط، لازم و ضروری است.
تعریف کمال گرایی دیوید برنز (+)
کمال گرایی ویژگی کسانی است که استانداردها و هدفهایی را انتخاب میکنند که قابل دستیابی نیست و منطقی هم برای تعریف آن سطح بالا از استانداردها و اهداف وجود ندارد.
این نوع مجبور کردنِ خود به پیگیری اهدافِ غیرقابل دستیابی، اگر با این دیدگاه همراه شود میتواند مخرب و آسیبزننده باشد:
«ارزش من به این است که بتوانم به عملکرد و موفقیتهایی که برای خود تعیین کردهام برسم.»
تعریف کمال طلبی توسط کارگروه شناختهای وسواسی اجباری (به نقل از کتاب درمان کمال گرایی با CBT)
میل به پذیرفتن این باور که برای هر مسئلهای یک راهکار کامل و بیعیب و نقص وجود دارد.
و نیز اینکه انجام بیعیب و خطای هر کاری، نهتنها ممکن است، بلکه ضروری نیز هست؛ و حتی اشتباهات بسیار کوچک، میتوانند نتایج نامطلوب بسیار جدی داشته باشند.
تعریف DSM از کمال طلبی (با عنوان Rigid Perfectionism)
تلاش پیوسته و انعطافناپذیر برای اینکه همه چیز بدون ایراد بوده و هیچ مشکل و خطایی وجود نداشته باشد؛ و بهکارگیری این قضاوت سختگیرانه در مورد خود و دیگران.
قربانی کردن به موقع بودن به نفع کامل و بی نقص بودن.
باور به اینکه فقط یک راه درست برای انجام هر کاری وجود دارد.
سرسختی تغییر دیدگاه های خود و توجه افراطی به جزییات و نظم و ساختار.
همانطور که میبینید، تعریف های متفاوتی از این موضوع وجود دارد؛ اما ویژگی مشترک همهی آنها، تعریف سرسختانهی استانداردها و اهداف است.
کمال طلبی منفی و کمال طلبی مثبت
کمال طلبی را اغلب به دو دسته تقسیم میکنند:
- کمال طلبی مثبت (Adaptive/Positive/Normal Perfectionism)
- کمال طلبی منفی (Maladaptive/Disfunctional/Pathological Perfectionism)
در مورد کمال گرایی منفی، گاهی اصطلاح آرامانگری بالینی (Clinical Perfectionism) هم بهکار میرود.
مستقل از اینکه چه عنوانی را برای این دستهبندی دوگانه بهکار ببریم، مهم این است که پیام اصلی آن را به خاطر داشته باشیم:
کمال گرایی اگر صرفاً به هدفگذاری بلندپروازانه یا استانداردهای سختگیرانه محدود شود، الزاماً مخرب و منفی نیست.
چه بسا کسانی که استانداردهای بالایی برای خود در نظر میگیرند و از این کار برای انگیزش خود استفاده میکنند. اما میدانند که اگر به این استانداردها نرسیدند، قرار نیست تمام شخصیت و زندگی آنها ویران شود و برای تعدیل احتمالی استانداردها و اهدافشان آمادگی دارند.
کمال طلبی منفی زمانی معنا پیدا میکند که فرد، در هدفگذاری و تعریف استانداردها، بسیار صلب عمل میکند؛ با این کار جنبههای دیگر زندگی خود را تحت تأثیر قرار داده و تخریب میکند؛ و حتی ارزش خود را به نتیجهی تلاشهایش گره میزند و در صورت شکست خوردن، آسیبهای جدی میبیند.
اما این نکته را هم در نظر داشته باشید که همهی محققان و صاحبنظران، تقسیم بندی کمال گرایی به دو دستهی مثبت و منفی را قبول ندارند؛ یا اینکه استفاده از آن را چندان مفید نمیدانند.
مثلاً پاول هویت (Paul Hewitt) که از افراد صاحبنام در مطالعات مربوط به آرامانگری است به این نکته اشاره میکند که: «با تعریفی که من از این موضوع میشناسم، کمال طلبی مثبت و منفی نداریم. تلاش برای رشد و پیشرفت، بحثی جدا از این مسلئه است. کمال گرایی یک بیماری مشخص با عوارض منفی است که از داشتن استانداردهای بالا حاصل میشود.»
همچنین نویسندگان کتاب درمان شناختی رفتاری کمال گرایی تأکید میکنند که حتی به فرض تقسیم کردن کمال گرایی به دو دستهی مثبت و منفی (یا سازنده و مخرب)، در کتابشان اصطلاح آرامانگری را مترادف با کمال طلبی منفی بهکار میبرند.
چون اگر کسی از مشکل کمال گرایی حرف میزند یا به خاطر این موضوع ، به سراغ مشاور و روانشناس میرود، قاعدتاً گرفتار کمال طلبی منفی است و اثرات نامطلوب آن را در زندگیاش تجربه کرده است. میتوان حدس زد که کسی به خاطر کمال طلبی مثبت، نزد روانشناس و روانپزشک نمیرود.
چند مورد از ویژگی های افراد کمال طلب
کمال طلبی با کمال گرایی چه تفاوتی دارد؟
Perfectionism در زبان انگلیسی به دو معنا بهکار میرود.
معنای نخست که مربوط به روانشناسی و علوم رفتاری است، همان چیزی است که در این درس به آن اشاره شده است. اما معنای دومی هم برای Perfectionism وجود دارد که به حوزهی فلسفه، اخلاق و سیاست مربوط میشود.
کتابها و مقالههای فراوانی هم با عنوان Perfectionism وجود دارند که به این معنای اخیر (و نه معنای روانشناسی آن) پرداختهاند (+/+).
وقتی از Perfectionism در فلسفه صحبت میشود، منظور دیدگاه کسانی است که معتقدند میتوان مفهوم خوب و خیر را به شکلی عینی تعریف کرد (در مقابل کسانی که معتقدند هرگز نمیتوان دقیقاً مشخص کرد که وضعیت مطلوب، خوب و خیر چه برای انسان، چه جامعه و چه کل عالم هستی چیست).
طبیعتاً این دسته از افراد، بر اساس تعریفی که برای خوب بودن و خوبی و وضعیت مطلوب در نظر میگیرند، مصداقهای مربوط به اخلاق و سیاست و الگوهای ادارهی جامعه را نیز استخراج و تجویز میکنند.
همانگونه که گفته شد، در زبان انگلیسی برای هر دو مفهوم از یک اصطلاح (perfectionism) استفاده میشود.
در زبان فارسی، دو نگرش مختلف وجود دارد:
عدهای ترجیح میدهند برای Perfectionism در حوزهی روانشناسی از اصطلاح کمال طلبی و برای Perfectionism در اخلاق و سیاست و فلسفه، از واژهی کمال گرایی استفاده کنند. با این فرض، وقتی از انسان کمال گرا یا انسان کامل صحبت میکنند، به مفاهیم فلسفی، دینی و اخلاقی اشاره دارند و وقتی از انسان کمال طلب حرف میزنند، منظورشان مفهومِ روانشناختی Perfectionism است.
عدهی دیگری معتقدند که دو بحث فلسفه و روانشناسی از یکدیگر کاملاً جدا هستند و طبیعی است وقتی کسی یک کتاب روانشناسی میخواند، Perfectionism را به معنایی متفاوت از خوانندهی یک کتاب فلسفه یا اخلاق درک میکند.
بنابراین چنین وسواسی لازم نیست و هیچکس معنی کمال گرا را در یک متن روانشناسی، اشتباه متوجه نخواهد شد؛ چنانکه در انگلیسی هم یک واژه در هر دو حوزه به کار میرود.
این دسته از افراد، دو اصطلاح کمال گرایی و کمال طلبی را کاملاً مترادف در نظر میگیرند و معتقدند که در کتابها و مقاله های روانشناسی، حساسیت بر این تفکیک لازم نیست و هر دو اصطلاح را میتوان به عنوان معادل فارسی Perfectionism بهکار برد.
به نقل از motamem.org